مسکرات

مسکرات از لب مداح تو جریان دارد

شب تا سپیده چشم تو بانو بهار بود

شب تا سپیده چشم تو بانو بهار بود

آه این قرار قلب علی بی قرار بود

دردست باد چادر مشکی مادریت

زیباترین ستاره دنباله دار بود

سنگی رسید و آینه ات چند تکه شد

هرچند چشم های تو آئینه کار بود

با حال و روز ناخوشت این کار خانه ات

اسطوره ای برای زن خانه دار بود

خیره به زخم های تو با اشک مرتضی

چون شانه ای که در به در زلف یار بود

این گوهری که از صدف دیده ریخته

سهم تو از کرانه این روزگار بود

این اشک روی گونه ات ای بانوی بهشت

گویاترین نمونه دریاکنار بود



نوشته شده توسط محمدعلی کشفی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

...درد از هر طرفش پیش تو درمان دارد
بسکه اعجاز شراب تو مسلمان دارد
مسکرات از لب مداح تو جریان دارد

آبشار می سرمستی ما منبر توست
***
متمایل شده نار غم تو جانب خس
قافیه هرز شدونیست مجالی به هرس
خوش بحال همه ایل و تبارم باالاخص

خوش بحال پدرم که پسرش نوکر توست...

شب تا سپیده چشم تو بانو بهار بود

آه این قرار قلب علی بی قرار بود

دردست باد چادر مشکی مادریت

زیباترین ستاره دنباله دار بود

سنگی رسید و آینه ات چند تکه شد

هرچند چشم های تو آئینه کار بود

با حال و روز ناخوشت این کار خانه ات

اسطوره ای برای زن خانه دار بود

خیره به زخم های تو با اشک مرتضی

چون شانه ای که در به در زلف یار بود

این گوهری که از صدف دیده ریخته

سهم تو از کرانه این روزگار بود

این اشک روی گونه ات ای بانوی بهشت

گویاترین نمونه دریاکنار بود

محمدعلی کشفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی